به گزارش مشرق، محمدجواد اخوان طی یادداشتی در رونامه جوان نوشت: به آنها گفته بودند که کار جمهوری اسلامی تمام است و چند روز که به خیابان بیایید و چند سطل آشغال که آتش بزنید، «اینها رفتنی هستند!» چند روز که گذشت و دیدند اوضاع آنطور که گفته بودند نشد، به ذهنشان رسید که بگویند «خب، باید همان کارها را که آنها در پاییز ۱۳۵۷ کردند، شما هم بکنید، تا بروند!» این بود که رفتند روی پشتبام و شعار دادند، منتها، چون شعارها هم اثری نداشت، به سمت فحاشی رکیک رفتند تا از این ستون بلکه فرجی شود. به همینجا هم منتهی نشد، رفتند نعلبهنعل هرچه را که در پاییز سال ۵۷ رخ داده بود ناشیانه شروع به کپیبرداری کردند: سرودسازی و سرودخوانی، شعارنویسی و... اما ذرهای هم به ذهنشان خطور نکرد که چرا حتی یکدهم آن جمعیت گستردهای را که مثلاً در تاسوعا و عاشورای ۵۷ به خیابانهای تهران آمد، نتوانستیم به خیابان بکشانیم؟!
اینها حتی متوجه دلیل شکست زودهنگام این رؤیایشان هم نیستند! عجیب هم نیست کسانی که تاریخ نخوانند و تنها پادکستهای صوتی «شاه کشتار نکرد» زیباکلام را شنیده و مستندهای لندنی تولیدشده با قطعات آرشیوی به سرقت رفته از صداوسیما را دیده باشند همینقدر سادهانگارانه باور میکنند که دلیل پیروزی انقلاب اسلامی، انساندوستی شاه بوده و الآن، چون جمهوری اسلامی با براندازان مقابله میکند، هنوز دوام آورده است! آنها خیال میکردند که در پاییز ۱۳۵۷ هستند و شرایط اجتماعی بهصورت «اتوپایلوت» در ۲۲ بهمن آنها را به مقصد خواهد رساند، اما زودتر از آن متوجه شدند که نهتنها خلبانان غربی این هواپیمای براندازی «ایجکت» کردهاند، بلکه موتورش هم آتشگرفته و در حال سقوط است.
انقلابی که در حال کپیبرداری ناشیانه از روی آن بودند، اما چیزی فراتر از تصور محدود آنها بود؛ متکی به اندیشههای بنیادین مکتبی بود، آرمانهای بزرگی داشت و احیای هویت یک ملت ریشهدار را مطالبه میکرد. با تمام ابرقدرتهای مستکبر جهانی مرزبندی داشت و هیچ نیازی به جلب حمایت دول خارجی نداشت. در رأس آن رهبری دانا و متقی قرار داشت که چه قبل و چه بعد از قرار گرفتن در مسند قدرت، برای خود هیچ نیندوخت. شهیدانی جانفدا داشت که برای تحقق این آرمانهای اصیل، عزیزترین دارایی خود را نثار کردند. اعتلای ایران و تمامیت ارضی آن برای انقلابیون مهم بود و تاریخ شهادت میدهد که برای اینکه حتی چند سانتیمتر از این خاک به دست بیگانه نیفتد، چه خونها که بر این خاک نریخته است.
البته فهم این اهداف والا و مفاهیم عمیق برای کسانی که نهایت آرزویشان التذاذ جنسی و آزادی حیوانی است، دشوار مینماید. از کسانی که سقف آرزوهایشان برداشته شدن مرزهای عفاف در جامعه است، نباید انتظار داشت که بفهمند دویستواندی هزار شهیدی که خونشان را نثار انقلاب اسلامی و فدای استقلال ایران کردند، چگونه میاندیشیدند؟ جماعتی که دربهدر دنبال جلب حمایت فلان دولت یا مسئول غربی برای حرکت سیاسی خود هستند و بدون آن موفقیت خود را ناممکن میدانند، مگر میتوانند بفهمند انقلابیونی با دست خالی چگونه ایران را از چنگال مستشاران امریکایی و صهیونیستها میتوانند خارج کنند و یا حال شهید مدافع حرمی را درک کنند که چند هزار کیلومترها دورتر از مرزهای ایران مقابل هیولای تکفیر میایستد؟ آیا کسانی که گوشوچشمشان را به بوق بنسلمان و چارلز دوختهاند، معنی شعار «هیهاتمناالذله» را میفهمند یا میتوانند درک کنند چرا وقتی هم ژنرال هایزر امریکایی به فرماندهان ارتش شاه دستور کشتار تظاهراتکنندگان ایرانی را میدهد، مردم ایران از مسیری که برگزیده بودند بازنگشتند؟
براندازی ناکام آنها و انقلاب پیروز ما خیلی با هم فرق دارد و فاصله میانشان «تفاوت از زمین تا آسمان است.» البته آن نوجوان تاریخنخوانده مشغول به فضای مجازی تقصیری ندارد. از دشمنی هم که ۴۴ سال است عزادار منافعش در ایران است، انتظاری بیش نیست. اما نظام آموزشی، فرهنگی و رسانهای ما در پیشگاه احکمالحاکمین باید پاسخ گوید که چرا تاریخ و آرمانهای انقلاب را صحیح به نسلهای بعدی منتقل نکردهایم نگرشی تا این حد سطحی و گاه کاریکاتوری از مبارزات و مجاهدتهای یک ملت بزرگ برجای نماند. اینک میتوان عمق بصیرت حضرت امام (ره) را درک کرد که حتی ماهها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به خطر تحریف تاریخ انقلاب واقف گردید و در نجف هشدار داد که «درست آنچه را امروز برای ما روشن و واضح است برای نسلهای آینده مبهم میباشد؛ و تاریخ، روشنگر نسلهای آینده است، و امروز قلمهای مسموم درصدد تحریف واقعیات هستند، باید نویسندگان امین این قلمها را بشکنند.»